هر شب، در سکوت، با خود نجوا می‌کنم
که چرا دل، این‌همه زخمی از دنیا می‌برد؟

چشم‌هآیم پر از خآطره‌هآی شکسته‌اند
هر نگاه، آینه‌ای از دردهای پنهآن

می‌گویند: «سکوت کن، کمتر بگو»
ولی سکوت، زندآن است، و من زندآنی نمی‌خواهم

هر کلمه، فریآدی است درونم
هر جمله، زخمی است بر قلبم

شآید روزی بفهمند، این حرف‌هآ
نه زیآدی، که تنها راه نفس کشیدن منند

من تغییر نکرده‌ام، فقط غم مرا شکل داده
مثل سنگی که در رود، آرام آرام ساییده می‌شود

و اگر روزی دیگر صدآیم را نشنوند
باز شب‌هآ مرا خواهند شنید،
باز غم مرا خواهد نوشت،
باز کلمآت مرا خواهند برد،
به جآیی که هیچ قضاوتی نیست،
فقط منم و سایه‌هآی بی‌پایآن...
@ابدی
دیدگاه ها (۳۶۸)

برای بک ! بک بدیم؟ 😝😭🎀

.‌࣪بـ𐴒داً ؟ بـ𐴒داً ‌࣭وجود ٮެـدا‌‌‌‌𝅥ره‌࣪ ,، بـ𐴒داً چا‌‌𝅥یی‌࣭...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط