میخواهم یک هیاهو راه بیاندازم

می‌خواهم یک هیاهو راه بیاندازم
بعدش هنگامی که می‌خواهم برگردم و بروم،
دستم را محکم بگیری و بسوی خودت کشیده در آغوشم جای بگیری
و بگویی تو مال من هستی به کجا می‌روی؟
سکوت می‌کنم با حالتی پشیمان به چشمانت خیره می‌شوم
اما تو مرا پیشتر بخشیده خواهی بود
عشقمان چنان باید باشد
که ناراحتی‌ها و جاروجنجال‌مان نیز توأم با محبت باشد
چنان عاشق یکدیگر باشیم که
همگان مفهوم عشق را در ما دریابند
دیدگاه ها (۲)

مگر از روزگار چه می خواستیمجز یک زندگی آرامکنار کسی که دوستش...

💔💔💔هرچقدر هم زرنگ باشی یه روزی اه و اشک اون دختر یقه زندگیتو...

گاهی ادم چقدر دلشبراے یڪ خیال تنگ میشــود .گاهی دلت می خواهد...

و من خوب می دانم که عشقآدم را تنها و منزوی می کندبه همین خاط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط