*خونه ی مادر بزرگ کجاست*
دلم هوای خانه ات را کرده ، همان جایی
ک کیف مدرسه ام را باز می کردم و شروع ب نوشتن تکالیفم می کردم...
همان اتاق ک با دیوار کاه گلی همه چیز توش بود...
توی حیاط درخت های زیبا و حوضی کوچکی ک وسط حیاط بود...
و در چوبی بزرگ ک با یک دستگیره ی فلزی ب صدا در می آمد...
راستی خونه ی مادر بزرگ کجاست...
می خوام برگردم همون جا،آخه کودکیم رو اونجا جا گذاشتم...
پریشانم؛دلتنگم؛ چیزی تو گلوم گیر کرده
و مدام اشک میریزم....😭🖤💔🥀
ک کیف مدرسه ام را باز می کردم و شروع ب نوشتن تکالیفم می کردم...
همان اتاق ک با دیوار کاه گلی همه چیز توش بود...
توی حیاط درخت های زیبا و حوضی کوچکی ک وسط حیاط بود...
و در چوبی بزرگ ک با یک دستگیره ی فلزی ب صدا در می آمد...
راستی خونه ی مادر بزرگ کجاست...
می خوام برگردم همون جا،آخه کودکیم رو اونجا جا گذاشتم...
پریشانم؛دلتنگم؛ چیزی تو گلوم گیر کرده
و مدام اشک میریزم....😭🖤💔🥀
- ۱۱.۲k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط