آدمایی هستن که غم فقط توی چشمهاشون نیست
آدمایی هستن که غم فقط توی چشمهاشون نیست...
از ریشههاشون میریزه بیرون.
موهاشون یکییکی جا میمونه روی بالش، توی شونه،
مثل برگایی که پاییز، بیصدا از شاخه میرن.
هیچکس نمیبینه پشت هر تار مو، یه شبِ گریه بوده،
یه بغضِ فروخورده، یه خستگیِ بیانتها.
هیچکس نمیفهمه هر تارِ سفید یا ریخته،
یادگاریه از جنگیدن با استرس، با دلشکستگی، با زندگی.
این آدمها دیگه توی آینه فقط خودشونو نمیبینن...
یه خستگیِ عمیق میبینن که از صورتشون چکه میکنه،
از موهاشون میریزه،
و با هر تارِ ریخته، انگار یه تیکه از دلشونم میفته زمین.
قاصدک 💔
از ریشههاشون میریزه بیرون.
موهاشون یکییکی جا میمونه روی بالش، توی شونه،
مثل برگایی که پاییز، بیصدا از شاخه میرن.
هیچکس نمیبینه پشت هر تار مو، یه شبِ گریه بوده،
یه بغضِ فروخورده، یه خستگیِ بیانتها.
هیچکس نمیفهمه هر تارِ سفید یا ریخته،
یادگاریه از جنگیدن با استرس، با دلشکستگی، با زندگی.
این آدمها دیگه توی آینه فقط خودشونو نمیبینن...
یه خستگیِ عمیق میبینن که از صورتشون چکه میکنه،
از موهاشون میریزه،
و با هر تارِ ریخته، انگار یه تیکه از دلشونم میفته زمین.
قاصدک 💔
- ۲.۲k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط