هرچند زبانزد شده دیوانگی ما

هرچند زبانزد شده‌ دیوانگی ما
در شهر کسی نیست به فرزانگی ما

از طعنه‌ی مردم دلِ مجنون نشود خون
بگذار بخندند به دیوانگی ما

میخانه چرا؟ سرخی‌ لب‌هایِ تو «کافی»ست
ماییم و شبِ میکده‌ی خانگی ما

در یک قفسم با تو و چون زاغ و کبوتر
پیداست برای همه بیگانگی ما

حیف است که پایان مرا «مرگ» بخوانند
آتش بزن ای عشق به پروانگی ما
دیدگاه ها (۱۸)

به قول عزیز جون اخلاق بد مثل اسیده که قیافه ی خوشگل رو نابود...

با گذشت زمان میفهمی که هیچ اتفاقی فراموش نمیشه...اگه اون عشق...

شروع کردم به خوبی کردن و سالم زیستن و جهان، تمام آدم‌های خوب...

مجروح زِ عشقیم و از آن شاد روانیم اندر مرض عشق بجز عشق دوا ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط