کارت رو گرفت داد به یکی براش کارت بکشه

کارت رو‌ گرفت ، داد به یکی براش کارت بکشه

کل زمانی که داشت خیارشور میریخت ، نگاهم به دستاش بود ، با خودم همینطور فکر میکردم .
خیلی دوسش داشتم
مردد بودم بگم آب خیارشور هم برام بریزه ؟ یا نه ، زحمت اضافی ندم
خودش پرسید آبشم بریزم ؟! خوشحال گفتم آره
وقتی کارتمو داد بهم ،
کل احساسم رو جمع کردم و آروم گفتم ؛ قربون دستاتون
گفت نوش جانت بابا جان 🥹
دیدگاه ها (۱۱)

ای چشم تو شیشه عمر من🎧

یکی بود یکی نبودغیر از خدا هیچکس نبوداین کل داستان آفرینش اس...

*در روانشناسی گفته میشه، عاشق شدنِ اشخاص براساسِ اتفاقاتی که...

می توان هر چیزی را تولد نامیدمثله تولد یک ستاره و شروع نور ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط