لطفا بخونید

لطفا بخونید

# داستان کوتاه

زنی شوهرش مُرد براي اينكه خدمتی به شوهر كرده باشد، شبهای جمعه غذایی تدارک می كرد و به وسيله فرزند يتيم خود به خانه فقرا می فرستاد

طفل بيچاره با اينكه گرسنه بود ، غذا را از مادر می گرفت و به فقرا مي رساند و خود با شكم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابيد تا اينكه شبي كاسه صبرش لبريز شد و در راه غذا را خودش خورد و با شكم سير به خانه برگشت و آسوده خوابيد

آن شب زن شوهر خود را در خواب ديد كه به او می گفت :
تنها غذای امشب به من رسيد .
زن از خواب بيدار شد و با كمال شگفتی از فرزندش پرسيد شبهای جمعه گذشته و ديشب غذا را كجا می بردی و به كی می دادي ؟

من ديشب پدرت را خواب ديدم كه مي گفت تنها غذای ديشب به او رسيده است. طفل راستش را گفت كه شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا مي بردم ، ولي ديشب چون زياد گرسنه بودم ، خودم خوردم و آسوده خوابيدم .

زن دانست بهترين خدمت به شوهر اين است كه يتيم او را سير نگهدارد و از اينجاست كه در حديث است كه صدقه صحيح نيست در حالی كه خويشاوندان خودت محتاج و نيازمند باشند.👍


🛑•••|↫ #بدون‌تعآرف
لبیک یاحسین ع لبیک یامهدی عج
ظهور نزدیک است
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات برمهدی فاطمه س
دیدگاه ها (۰)

🔴 برعندازان ز.ز.آ اگه اینو دیدن با گاز نیتروژن خودکشی می کنن...

#توییت آقای تحلیلگر✍️ شما فقط در صورتی میتوانید از حذف تجزی...

بودجه های نجومی برابر با بودجه یک کشور خرج شما می کنند تا نب...

این نجاستی که اینجوری با افتخار از کومله بودنش نوشته؛ جوانا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط