مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

راز و نیاز کارو با خدای خویش...
خداوندا شکرت بخاطر داده ها و نداده هایت
خدایا كفر نمی گویم؛
پریشانم
چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟
مرا بی ‌آنکه خود خواهم، اسیر زندگی ‌کردی...
خداوندا
اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن از این بدعت.
خداوندا
اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی؛
لباس فقر پوشی
غرورت را برای ‌تکه نانی
‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی...
و شب، آهسته و خسته
تهی‌ دست و زبان بسته
به سوی ‌خانه بازآیی،
زمین و آسمان را کفر گویی! نمی‌گویی؟
شعر از #کارو_دردریان
صدا منسوب به #کارو
خدایا شکرت ❤️
#دکلمه #شعر #شعر_غمگین #دکلمه_احساسی #کارو
#نوستالژی #ویدیو_کلیپ #ترانه #نوستالوژیک
دیدگاه ها (۱)

دلبر جان"لطفا بی اجازه بیابی اجازه عاشقم شوبی اجازه نگاهم کن...

خنده‌هایت ناگهان آشوب بر پا می‌کندرازهایم را هزاران بار افشا...

کودکیمان رادر کوچه های زمانگم کردیمو مهربانیمان را در میانسن...

امروز شعرهایم را دوبار مینویسمدوبار میخوانمو دوبار بیشتر از ...

خدایا کفر نمی‌گویم،پریشانم،#چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!مرا بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط