رقاصان چشم طوسی

رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪
پارت 12
ویو جیمین:
وقتی اینو گفتم یه طرف صورتم سوخت
~گمشو برو تو اتاقت
*یو......
~اسم منو با اون زبون کثیفت نیار
*میدونم. الان میکوبی تو دهنم ولی اونا فتوشاپن(بغض سگی)
ویو یونگی:
صدای اس ام اس از گوشیم بلند شد جیوون بود عسکارو براش فرستاده بودم تا بفهمم فیکه یا واقعیه پیام فرستاده بود که فیکه
*یونگیا چرا بهم اعتماد نداری اخه من عاشقتم با تمام وجودم مبپرستمت ولی تو سر چنتا عکس داری اینجوری میکنی باهام (بغضش میشکنه)
*هق.... چرا.....هق هیچ کس حتی.... هق......کسی که عاشقشم هم هق..... بهم اعتماد ندارهههه
بغلش کردم که شروع کرد مشتای اروم زدن به سینم
~ببخشید ببخشید موچی کوچولوم زود قضاوت کردم قشنگم ببخشید
سرشو بوسیدم
فلش بک به 10 دقیقه بعد:
ویو یونگی:
با نفسای اروم و منظمش فهمیدم خوابیده
براید بلندش کردم و بردمش اتاق و گذاشتمش رو تخت و رفتم پایگاه اتاق شکنجه
(بچه ها چون اسم اون مرده یادم رفته اسمشو میزارم کیم شین هه*علامتشم اینه =)
~اوه کیم چخبرا؟
=عوضی(خودتی) ولم کن
~نه دیگه نشد باید تاوان اون ترسی که به جیمین دادیو و پس بدی
=میبینم عشق اون هرزه (خودتی مرتیکه گوزووو) کورت کرده بدبخت(بازم خودتی الاغ)
تا گفت هرزه خون جلو چشمامو گرفت
سیخ اهنیو گذاشتم رو اتیش و بعدش گذاشتم رو کمرش داد و بیداد میکرد
ادامه دارد.......
(بچه ها چشمامو عمل کرده بودم برا همین زیاد نمیتونستم بنویسم اما امروز دکتر گفت میتونی گوشی ببینی برای همین زود اومدم براتون پارت بذارم)
دیدگاه ها (۱۲)

رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪پارت12 ویو یونگی: 1 ساعت بعد: بعد شکنجه...

رقاصانـ چشمـ طوسیـ🌪پارت13ویو یونگی: نگاهس رفت سمت پایین تنم...

رقاصانـ چشمـ طوسیـ🩶🌪پارت 11 * تو قبل من با چند نفر بودی؟ ~من...

امروز یکی از بهترین روز های جهانه روز تولد این فرشته🙂❤تولدت ...

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط