دستم به قلم رفت که سازی بنوازم
با نغمه ی سازم غزلی تازه بسازم

از چشم تو یک جام پر از باده بگیرم
با اسب خیالم به همه دهر بتازم

آوای منه دل شده در شهر بپیچد
آنجا که دل و عقل به ناز تو ببازم

رسوایی من رونق افسونگری تست
هرچند کنی جور به این جور بنازم

گفتی که نگویم همه اسرار نهان را
مجنون تو هستم نه که من محرم رازم...🌸❤

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

تو بگو دل...🌸❤تو بگو دل که بـه آهنــگِ دلت ســاز کنم تو بگو ...

شیطنت می بارد از چشمت، تو شیطان زاده ای!با نگاهت کار دستِ ای...

حق بدهیم !یک وقت هایی آدم ها حوصله ی خودشان را هم ندارند .نب...

زیبای دلم ‌تو از همه جا شروع می شوی!و من هربار بداهه می نواز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط