درخت از برگ خسته میشد پاییز رو بهونه میکرد

پاییز بوـב ،باران نم نم مے باریـב ..
خیابان פּ کوچـہ ها گویے خواب بوـבنـב
همـہ حا غرق سکوت بوـב.
پرنـבـہ اے تنها روے ـבرخت خاطراتمان لانـہ کرـבـہ بوـב ..
زیر سایـہ ے همان בرخت ایستاـבیم ، از نگاـہ سرـבش لرز بـہ تنم اـ؋ـتاـב.
نـ؋ـسم בر سینـہ حبس פּ قلبم با ضربان تنـב سینـہ ام را مے شکاـ؋ـت. بدون مقدمه غزلی از خداحافظی سرود پرنده روی شانه ام نشست و خواست بفمهاند پاییز فصل جداییست هاست و این خیابان نامش تنهایی.
'جیمزنوربری' میگه: طبیعت‌باپاییزبهمون‌نشون‌میده رهاکردن‌چقدرمیتونه‌زیباباشه . . .🍂

من آن درختم که چهار فصل سال پاییز است🍂
رقص موهای تو در باد مرا خواهد کشت

برگ ها اول پاییز به مویی بندند

این مدرسه

دو زنگ بیشتر نداشت

زنگ اول

تا جایمان را پیدا کنیم

به ساعت تفریح رسیدیم و

سیبی نیم خورده

دیگر تمام این روزها

در انتظار زنگ آخر نشسته ایم …
بوی مهر که می آید،
همه دل ها، کودکانه به شوق دیدن تو می تپند.
همه کودکان، مشتاقند از اینکه سال تحصیلی جدید آغاز خواهد شد؛
بی تابِ دیدن دوستان قدیم،
بی تابِ کتاب و درس و مدرسه،
بی تابِ دیدن معلم.📚📙📖✍️👩‍🏫





کمی آرامش...
هوای دلخواهم بارونِ نم نمه🌧🌱😍
دیدگاه ها (۹)

ساعت ها زمان را نشان می دهند و زمان انسان هارا . . .

خوش آمدی پادشاه فصلها.... شروع سال تحصیلی....

شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد بُردخشت‌خشت‌و آجر آجر، پیک...

「موفقت رو بهت نمیدن👩🏻‍🦳 باید خودت خلقش ڪنے🤍」

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط