ایمجین از Teahyung

نامجون دستت رو کشید تا توی اتاق نگهت داره.
× ا/ت... خواهش می‌کنم.
- امکان نداره... خودت دیدی چکار کرد.
سریع از اتاق بیرون زدی.
رو به روی تلویزیون نشستی و الکی خودت رو با برنامه های تلویزیون سرگرم کردی که حضور کسی رو کنارت احساس کردی.
× ا/ت...
نگاهت رو بهش دادی. اروم اشکی از کنار چشمت پایین چکید.
- من واقعا دوسش دارم. ولی شاید اون نمیخواد این رابطه رو ادامه بده. من حاضرم کل زندگیم رو براش بدم ولی اون حاضر....
با صدای تهیونگ حرفت قطع شد. کنار در اتاق ایستاده بود و دستش رو روی قلبش گذاشته بود. با خنده شروع به گفتن کرد.
+ آه قلبم درد گرفت از این همه احساسات...
این رو گفت و ادا های عجیب از خودش در اورد.
بلند شدی و عصبانی دادی کشیدی. هرچی تو تلاش میکردی درستش کنی، بُعد شوخ تهیونگ دست بردار نبود.
خواستی به سمتش بری که صدای کارگردان بلند شد.
× کات... عالی بود. خسته نباشید.

#madi #taehyung~ #BTS
@army_bts_ot7
دیدگاه ها (۸)

سناریو از BTS

سناریو از BTS

ایمجین از Jimin

سناریو از Namjoon

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

باورم نمیشه قشنگام...هنوز یه هفته نشده....هفتادتایی شدنمون م...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط