باعث آمدن روح به ابدان، عشق است
سبب معرفت حضرت انسان عشق است
آفتاب از نفس صبح محبت شد گرم
مرشد و پیشرو صاف ضمیران عشق است
مصر را یوسف ما کرد به عالم مشهور
سبب گرمی بازار عزیزان عشق است
ناشناسیم و در این خانه به عجز آمده ایم
منعمان راست سلام و به فقیران عشق است
یار بگشود سر زلف شب یلدا را
ای جگرسوختگان شام غریبان عشق است
هر که مرد است بجز عشق ندارد کاری
کسوت و کاسبی و پیشهٔ مردان عشق است
کی گرفتار به زلف و خم کاکل می شد
چه کند کس به میان سلسله جنبان عشق است
چه کنی گر نگذارند سعیدا آن جا
یار بی رحم، تو سودایی و دربان عشق است
#سعیدا
دیدگاه ها (۰)

از خود گذشته منت دوران نمی کشداز پا فتاده تنگی دامان نمی کشد...

غیر ما کیست حرف ما شنود؟گفت و گوی زبان لالِ خودیم#ابوالمعانی...

عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر استغیر تکمیل خود ایشان را ...

صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است؟پای خوابیده چه داند که چه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط