دریا نام دیگر چشم های توست
جان کندن در اعماق آب
شکل پر تشنج بیقراری من
ای ریشه شیرین درد ای سهم نداشته من از تمام خوشبختی
که دست هایم جز به آغوش کشیدن حسرت تو
بر ماهیچه های گرم هیچ خواهشی گشوده نمی شود
در این سرگردانیِ همچون جنازه ای بر آب هزار بار هم که تکه پاره شوم
دوباره می خواهمت من آن فانوس های چشمک زن دور و نزدیک را هیچ می بینم
تو هم این زورق های عیاش پسند تفریحی را هیچ ببین
هیچ هیچ هیچ و به این فکر کن که یک قایق سرگردان کاغذی
جز فرو رفتن در ورطه آبی تو مگر سرنوشت دیگری هم دارد...؟
🦋💞🦋



#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

ساقی به نور باده برافروز جام مامطرب بگو که کار جهان شد به کا...

راستــ گفته‌انـد، آدمـ هـا شبیـه بـه همـ نیستنـد و "عشـق" می...

پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگرنیست در دین و دنیا همچو تو ...

بگذار تو را میان خویشتن و خویش بگویم …میان مژگانم و چشم بگذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط