🍁حضرت ماه🍁

ا🍁حضرت ماه🍁
ز غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه

دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه

جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه

ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه

همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه

جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه

کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه
دیدگاه ها (۰)

🍁بی قراری🍁

♥️پرچم عشق♥️

🍁شهر سنگستان🍁

🍁شعله های خاطرات🍁

سناریو پسرای اسلیترین وقتی گازشون میگیری : تام:  نشسته بود ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط