گویی قمارخانه ی هیچ است روزگار
هر بار شادمان شدم از بُرد ؛ باختم..
دیدگاه ها (۰)

لب تشنه‌ی تیغیم، بگو قاتل ما راکو آب؟ که شیرینیِ جان زد دلِ ...

شاهد بوده‌ای،لحظه‌ی تیغ نهادن بر گردن کبوتر را..؟و آبی که پی...

او برد و من باختم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط