زندانی

🍒🌱زمانی که در دستانت زنجیر شدم
نمی دانستم که پرواز
نیاز بودنم است
و قطرات اشکم
تمام هستی گمشده ام.

و من نه با بالهای شکسته
بلکه با قلب تنهایم
تورا می خواستم.

بگذار
زندگی ام را باور کنم
و گره بودنم را
با چشمانت بگشایم.

بگذار
از سر بگیرم
شکفتن هایی که
برای پژمرده ترین هوایت
سروده ام.

و من تورا می خواهم
نه با دستانی تهی
نه با نقش هایی کور
که بر صفحه دلم کاشتی...🍒🌱

...
دیدگاه ها (۰)

🌱🍒بہ نڴاهت سوڴندکہ من آن غمزده ے غمزه ے تاریݣ شبَم...🌱🍒#مهنا...

🍒🌱حزنی در درونم هست...پیدا و پنهان ؛ یک غریبگی...تازه فهمیدم...

#عکس_نوشته

🌱🍒به قد یک هم زدن چای بیا حالم را در هم بریز تا شیرینت شوم.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط