ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند 
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند..


شنیدم که همیشه انتهای کلاس درس می‌نشستید
حتما می دانستید از آخر مجلس شهدا را ........

تربت مزارت عطر عجیبی داشت😔

🥀شهید طلبه بسیجی 🥀
🥀حسن مختار زاده🥀

#شهدا
#شهید
#غم_خجسته
#شهید_طلبه
#شهید_بسیجی
#شهید_مدافع_امنیت
#شهید_حسن_مختارزاده
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دیدگاه ها (۴)

فاطمیهافسانه نیستشروع تاریخ شیعه است.مادرم🥀نای نفس کشیدن و ر...

به گمانمبرای قاسم هاشهادت شیرین تر از عسل بوده است.....قلبم ...

•﷽.مادرم زیر لب گفت:حسینی اش کناینگونه بود که سرنوشتم با یک...

السلام علیک یا فاطمة الزهرا سحاجیچیزی شبیه عطر حضور شما کم ا...

. ما سینه زدیم و بی صدا باریدند. از هرچه که دم زدیم، آنها دی...

چشم تو ....آن مست همیشه با حیا چشم تو بودآن آینه ی رو به خدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط