حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله

حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرت شون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها یک سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمی تونی پرت شون کنی
دیدگاه ها (۱۱)

ای عاشقان ، ای عاشقان ، من از کجا ، عشق از کجاای بیدلان ، ای...

🖤

اگـــه از این آدماتوی زندگیتون داریدخیلی خیلی قدرشو بدونید.....

دو طرف این وسط فقط تورو بازی دادن....

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط