برف میبارید و ما آرام

برف می‌بارید و ما آرام،
گاه تنها، گاه با هم، راه می‌رفتیم.

چه شكایت‌های غمگینی كه می‌كردیم،
یا حكایت‌های شیرینی كه می‌گفتیم.

هیچكس از ما نمی‌دانست
كز كدامین لحظه‌ی شب كرده بود این باد برف آغاز.
هم نمی‌دانست،
كاین راه خم اندر خم
به كجامان می كشاند باز؟!
دیدگاه ها (۱۱)

شاید زیر زندگیت خیلی قشنگ تر از روش باشه💕

ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما...

دلم می‌خواد برگردم به اون دورانکه اول صبح خواب آلود اماده می...

سلامتی اونایی کہعشقشون خداست شبا به خدا شب بخیر میگن و صبح ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط