این‌داستان‌سر‌مردم:)

تو خیابون داشتم راه میرفتم یکی گفت: چرا اینجوری راه میری؟
گفتم:انقد سرتو تا ته کردی تو کونم اینجوری راه میرم:)
چپ چپ نگام کرد رد شد.
انگار من سرمو کردم تو کون این و اون! مردم خل شدن به ولله:)
دیدگاه ها (۱)

burak bulut, ama eine sen

burak bulut

(۱۳)

پسر کوچولوی من پارت : ۷ که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...ا...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط