#پارتـ6
ستایش: پدر و مادر من با عشق ازدواج کردن
وقتی فقط 14سالشون بود عاشق هم شدن و با کلی دعوا و جنگ و کتک کاری
بل اخره باهم ازدواج کردن اونم چه ازدواجی ازدواجی که پر از رنج و عذاب خودشون و خودمون بود

وقتی ازدواج کردن اونا با خانواده پدرم زندگی میکردن جدا نشدن بعد اینکه مرضیه به دنیا اومد
تو یه خونه کنار خونه مادربزرگم اجاره ای نشستیم اونم برای یک سال فقط بعدش دوباره برگشت خونه مادربزرگم

اون بعد از ازدواجش قبل اینکه من به دنیا بیام تازه عروس بود اما یه کولر گازی هم تو اتاقش نداشت
به خاطر اینکه چندبار به عموم و پدرم می‌گفت که کولر میخوام عمو کریم کتکش میزد خیلی بهش‌ظلم می‌کرد

بعد اینکه من به دنیا اومدم البته من و خواهرم زهرا دوقلو هستیم
عمو کریم زهرا رو داد به عموجاسم یعنی برادر بزرگتر عموشریف که باما زندگی می‌کنه

مادرم راضی نشد اما اعتراضش اثر نمی‌کرد ما متولد 1381/09/12
از بچگی وابسته هم بودیم شاید
دلیلش دوقلو بودنمون بود

بابام رفت سربازی و مامانم طلاشو فروخت که بتونه کولر بخره چون دید من تو گرما دارم جون میدم تازه به دنیا اومده بودم
تو اون خونه عمو شریف و دایی محمد پدر و مادرم و عمو کریم و مادربزرگم
و عمه لیلا و عمه حلیمه
همه باهم زندگی میکردیم

@aram1381sataes
دیدگاه ها (۰)

#میکس_دلم_برات_تنگ_شده#اکیا #دل_شکسته #آهنگ #عاشقانه #ترکی#ک...

سخته کلی بهش محبت کنی سالها باهاش خاطره بسازی همه چیتو به پا...

#استوری_عاشقانه #محمد #فاطمه اگه میخوای داستان منو بدونی و‌ ...

دارم داستان زندگی خودمو می‌نویسم هرکسی روبیکا داره وارد لینک...

معرفی فیک (دور اما آشنا )

پارت ۲۲ فیک دور اما اشنا

کاترین: راستش یه نفری هست که ازم میخواد وکیلش بشم با اون میت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط