حال آدم که دست خودش نیست

حال آدم که دست خودش نیست
عکسی میبیند
ترانه ای میشنود
خطی میخواند
اصلا هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود
حـالا بیا و درستش کن‌
آدم دلگیـر
منطق سرش نمی شود
برای آن هـا که رفته اند
آن ها که نیستند می گرید
دلتنگ میشود
حتـی‌برای آنها که هنوز نیامده اند
دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرجای درستش نیست
این وقت هـا
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری میخواهد هم آرامش
که هیچ کدام نیست
آدم تصادف میکند
با یک اتوبوس خاطره هـای مست.

عاشقی جنسیت حالیش نیست

گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود . . .
که دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !
دلــــــــتـــنــگـــــــ ــــم . . . !
دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد . . . !
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید . . .

دلتنگ کسی که نیست ....

... دلتنگ خودم . . .
خودی که مدتهاست گم کرده ام . . . !🦋🦋

اگر نمیگرم سراغت را نرنج ازمن
مدتی هست که خودم را هم گم کردم

آغلاما نازلی قیزیم آلاه رحمت السین آلاه صبر ورسین آرامشووی حفظ اله گوزلروون یاشنا قوربان اولوم آز آغلا❤🌹
دیدگاه ها (۰)

چیزی مرا کمـ استـشاید امیدشاید فراموشیشاید دوستـشاید خودمـدل...

انقدر غروبــهای دلگــیر دارمڪه حواسم نیستڪدامشان‌غروب‌جمعه ا...

قسمت اين بود که من با تو معاصر باشمتا در اين قصــــه پر حادث...

اینجا که حقیقت همه افسانه‌ی آه استزیبایی بی‌رحم تو آغاز گناه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط