تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت

تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز در آیی
و اینک آنه شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو...
دیدگاه ها (۰)

زندگی بغض دل توست ....

ما میفهمیم ولی دیگ حوصله نداریم....

پناهنده ایم از هجوم غم ها بر آغوش الله..

بدون کپشن.....💔🥲🥀

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط