کپشن چکککک
آقا زنگ آخر بود و همه بیکار بودن من با معلمم داشتم حرف میزدم که یه دفعه مامانه یکی از دانش آموزا معلم بود درو باز کرد گفت:سریع برین بیرون بیایند بیرون
من اینطوری بودم چرا گفت کلاس بغلی آتیش گرفته بعد من خواستم نگاه کنم چیشده دوستم دستمو کشی گفت بریم من با تندی برد خدا خیرش بده بعد فهمیدیم کولر اتصالی داده کلاس بغلی ما!!!!
من اینطوری بودم چرا گفت کلاس بغلی آتیش گرفته بعد من خواستم نگاه کنم چیشده دوستم دستمو کشی گفت بریم من با تندی برد خدا خیرش بده بعد فهمیدیم کولر اتصالی داده کلاس بغلی ما!!!!
- ۹۹۷
- ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط