عشق ای شوکت دیرین فراموش شده

عشق! ای شوکت دیرین فراموش شده!
خوش قد و قامتم! ای آتش خاموش شده!
ای ز پا، بر اثر تیغ فریب افتاده!
نیمه‌جان، در شب بیغوله، غریب افتاده!
آخر این خواب نه، کابوس، برای تو که دید؟
این خط شوم پریشان به جبینت که کشید؟
ای نگون بیرق خونین تو بر خاک، ای عشق!
تو و خاک؟ آی برآوردهٔ افلاک! ای عشق!
دیدگاه ها (۰)

شب‌های هجر را گذراندیم و زنده‌ایم‌ما را به سخت‌جانیِ خود این...

از مندر مقابل زندگی دفاع کنوقتی بی‌رحمانه سخت می‌شودو لازم ا...

ڪاش برف ببارد و بهانه تمام دلتنڪَی هایم سرمایی باشد ڪه استخو...

از میان سڪوت می ڪَذرمو با صدای تـــــونخی می سازم برای بادبا...

قسمت سی ام <><><><>><><><>><><><><>><﷼ علوم فوق راهبردی در ع...

قسمت سی ام <><><><>><><><>><><><><>><﷼ علوم فوق راهبردی در ع...

"صحنهٔ ناگهانی"هوای صخره ناگهان سنگین شد... گویی اکسیژن داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط