تو تعریف واژه عشق

تو تعریفـ واژه عشقۍ
که مرا در مسیر عݪآقه،
مشتاق خواندنت مۍکند

تو ترسیم‍ بهشتۍ،
وقتۍ به عبادت نامت،
در ݪآ به ݪآی نوشته‌ها مشغولم‍

ای ݪمس وجودت
ترمیم‍‌بخش رگـ‌هاۍ مجروح،
بیا،
که خوטּِ ساکن و گوشه‌گیر من،
دݪیݪ دمیدטּ خود را همین لحظه مۍخواهد.

بیا و قلبم‍ را تپشۍ بسپار؛
به شدت یکـ عمر دوست‌ داشتنت.
دیدگاه ها (۰)

آرامش یعنی حضور تو در ثانیه ب ثانیه لحظات زندگی من آرامشم......

پُر از احساسم اماتوی قلبِ تو حسی نیست !جوابِ #دوستت دارماله...

#چالش خوردن کله پاچه 😋😋😋

ساندویچ کوردن بلو و دیگر هیچ🤤〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط