موجیم و وصل ما از خود بریدن است

موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانه‌ای‌ست، رفتن رسیدن است

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما درخود چکیدن است

ما مرغ بی‌پریم، از فوج دیگریم
پروازِ بالِ ما در خون تپیدن است

پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال
اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است

ما هیچ نیستیم جز سایه‌ای ز خویش
آیینِ آینه خود را ندیدن است

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی
پاسخ همین تو را تنها شنیدن است

بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را
خامیم و درد ما از کال چیدن است...
دیدگاه ها (۰)

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفتدرِ این خانه ندانم به ...

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری استجای گلایه نیست! که این رسم...

بی قید و شرط عشق بورزید ...!هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنیدآ...

نزار قبانی یه نصیحت فوق‌العاده میکنه و میگه:«تا زمانی که از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط