My vampire partner part : 2
وقت برای باور نکردن کاری که انجام داده بود نداشت
آن زن خیلی نزدیک بود بطوری میتوانست او را حس کندکه تقریبا به او نیاز داشت
دست دیگرش آزاد شد
با هر دو دستش زنجیر آهنی را از دور گردنش کشید و بطور مبهمی روزی که با آن زنجیر بلند و ضخیم در این مکان به سنگ سنجاق شد را بخاطر میاورد
میدانست که دو سر زنجیر حداقل سه با درون زمین تعبیه شده
قدرتش رو به زوال بود ولی هیچ چیز نمیتوانست جلویش را بگیرد وقتی آن زن در این حد نزدیک بود
با خرد شدن سنگ و پخش شدن گرد و غبار فلز شل شد و از مکانی که درون زمین بود تکان خورد
زنجیر محکمی که دور رانهایش پیچیده شده بود را فشار داد
با فشاری یک پایش آزاد شد سپس شروع کرد تا دو زنجیر دیگری که به پای دیگرش وصل بود را آزاد کند
همین حالا هم میتوانست فرارش را تصور کند بدون حتی نگاهی دوباره آن را کشید
هیچ!
ابروهایش با گیجی جمع شد و دوباره سعی کرد
با ناله ای ناامیدانه آن را بشدت کشید
هیچ!
عطر زن در حال محو شدن بود زمانی نمانده بیرحمانه به پای در بندش نگاه کرد
با تصور اینکه میتواند خودش را درون آن زن دفن کند درد را فراموش کرد و با دستان لرزان روی مچ پایش خم شد
با اشتیاق برای او سعی کرد استخوانش را بشکند
ضعفش باعث میشد که تلاش زیادی لازم باشد
چنگال هایش در پوست و ماهیچه هایش فرو رفت ولی طول استخوانش به محکمی سیم پیانو بود
وقتى حتى نصف استخوانش را شکاند درد غیر قابل تصور بود که از طول بدنش بالا رفت و در بالا تنه اش منفجر شد به نحوی که دیدش سیاه شد
خیلی ضعیف بود و خونریزی زیادی داشت
بزودی دوباره آتش شعله میکشید
خون آشام ها در فواصل زمانی معین بر میگشتند
واقعا درست بعد از اینکه آن کرد او را به همین زن را به راحتی از دست میداد؟
غريد
_ هرگز
خودش را به هیولای درونش تسلیم کرد هیولایی که با چنگ و دندان آزادی را به چنگ میگرفت قطره قطره از ناودان آب مینوشید و با خوردن جانوران موزی زنده مانده بود
با بیچارگی قطع شدن بدنش را تماشا کرد
با درد پایش را رها کرد و سینه خیز از میان سایه ها خودش را در سرداب کشید تا اینکه به یک راهروی مخفی رسید
با احتیاط برای دشمنانش از روی استخوان هایی که روی زمین بود خزید تا به آن برسد
نمیدانست چقدر تا فرار فاصله دارد ولی مسیرش... و قدرتش را حفظ کرد تا بتواند راحیه ی آن زن را دنبال کند
از دردی که به او خواهد داد متاسف بود
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
اگر پارت هدیه میخواین لایکاتون بالا ۳۰ تا باشه
آن زن خیلی نزدیک بود بطوری میتوانست او را حس کندکه تقریبا به او نیاز داشت
دست دیگرش آزاد شد
با هر دو دستش زنجیر آهنی را از دور گردنش کشید و بطور مبهمی روزی که با آن زنجیر بلند و ضخیم در این مکان به سنگ سنجاق شد را بخاطر میاورد
میدانست که دو سر زنجیر حداقل سه با درون زمین تعبیه شده
قدرتش رو به زوال بود ولی هیچ چیز نمیتوانست جلویش را بگیرد وقتی آن زن در این حد نزدیک بود
با خرد شدن سنگ و پخش شدن گرد و غبار فلز شل شد و از مکانی که درون زمین بود تکان خورد
زنجیر محکمی که دور رانهایش پیچیده شده بود را فشار داد
با فشاری یک پایش آزاد شد سپس شروع کرد تا دو زنجیر دیگری که به پای دیگرش وصل بود را آزاد کند
همین حالا هم میتوانست فرارش را تصور کند بدون حتی نگاهی دوباره آن را کشید
هیچ!
ابروهایش با گیجی جمع شد و دوباره سعی کرد
با ناله ای ناامیدانه آن را بشدت کشید
هیچ!
عطر زن در حال محو شدن بود زمانی نمانده بیرحمانه به پای در بندش نگاه کرد
با تصور اینکه میتواند خودش را درون آن زن دفن کند درد را فراموش کرد و با دستان لرزان روی مچ پایش خم شد
با اشتیاق برای او سعی کرد استخوانش را بشکند
ضعفش باعث میشد که تلاش زیادی لازم باشد
چنگال هایش در پوست و ماهیچه هایش فرو رفت ولی طول استخوانش به محکمی سیم پیانو بود
وقتى حتى نصف استخوانش را شکاند درد غیر قابل تصور بود که از طول بدنش بالا رفت و در بالا تنه اش منفجر شد به نحوی که دیدش سیاه شد
خیلی ضعیف بود و خونریزی زیادی داشت
بزودی دوباره آتش شعله میکشید
خون آشام ها در فواصل زمانی معین بر میگشتند
واقعا درست بعد از اینکه آن کرد او را به همین زن را به راحتی از دست میداد؟
غريد
_ هرگز
خودش را به هیولای درونش تسلیم کرد هیولایی که با چنگ و دندان آزادی را به چنگ میگرفت قطره قطره از ناودان آب مینوشید و با خوردن جانوران موزی زنده مانده بود
با بیچارگی قطع شدن بدنش را تماشا کرد
با درد پایش را رها کرد و سینه خیز از میان سایه ها خودش را در سرداب کشید تا اینکه به یک راهروی مخفی رسید
با احتیاط برای دشمنانش از روی استخوان هایی که روی زمین بود خزید تا به آن برسد
نمیدانست چقدر تا فرار فاصله دارد ولی مسیرش... و قدرتش را حفظ کرد تا بتواند راحیه ی آن زن را دنبال کند
از دردی که به او خواهد داد متاسف بود
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
اگر پارت هدیه میخواین لایکاتون بالا ۳۰ تا باشه
- ۲۰.۳k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط