دلم یک برف سنگین می خواهد..
از همان برفهایی که یک شب میخوابیدی وصبح ،
تمام کوچه ها را سفیدی می گرفت!
صدای سکوت تمام شهر را پر میکرد و خانه،
دلخواهترین جای شهر برایم میشد..
دلم یک برف سنگین میخواهد
که دغدغه تعطیل شدن مدرسه تمام آرزوی همان روزم باشد..
که صدای رادیو را بلند کنم و خبر شنیدنش مرا از خود بی خود کند!
صبح تا غروب مشغول درست کردن آدمی باشم
که جنسش از برف است و تمام نگرانی روزهای بعد خراب شدن و آب شدن آدم برفی ام باشد!
دلم همان روزها رو میخواهد
همان روزهای برفی ای که فاصله آرزو کردن تا برآورده شدن آرزوها
آنقدر کم و شدنی بود..
می خواهم برگردم و آرزو کنم تا بزرگ نشوم و همیشه دلم برف سنگین بخواهد..

#محسن_صفری
دیدگاه ها (۳)

كاش می‌شد جزئی کوچک از تو باشم.به اندازه‌ی تکه کاغذی که رویش...

وقتی کسی که عاشقشی رهات می کنه، بهش لبخند بزن و بذار بره، به...

کاش هرگز تورا نمی‌دیدم ..این جهان بی‌بهانه هم غم داشت!زندگے ...

فکر کردن به تو؛لبخند روی لبم می نشاند...دیدنت؛تپش های قلبم ر...

"پارت دوم""یادگاری از تاریکی"تو افکارم غرق بودم که ناگهان صد...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط