هربار رد زخمهام را گرفتهام و به آشنا رسیدهام

هربار، رد زخم‌هام را گرفته‌ام و به آشنا رسیده‌ام،
رسیده‌ام به کسانی که به آنان خوبی فراوان کرده‌ام،
رسیده‌ام به آنان که روی معرفت و شعورشان، حساب می‌کردم ...
هربار، رد بغض‌هام را گرفته‌ام و به آشنا رسیده‌ام،
رسیده‌ام به کسانی که یک‌بار هم براشان بد نخواستم و
یک‌بار هم به آن‌ها بد نکردم.
هربار، رد دردهام را گرفته‌ام و
رسیده‌ام به دست‌هایی که فکر نمی‌کردم به جز نوازش هم کار دیگری بلد باشند.
بعید نیست!
در این روزگار عجیب؛ هیچ چیز، از هیچ‌کس بعید نیست...
که نه بدها تا ابد، بد می‌مانند، نه خوب‌ها تا ابد خوب...
که هیچ چیز، که هیچ‌کس؛ آن‌گونه که به نظر می‌رسد نیست!
که نمی‌شود روی هیچ چیز،
که نمی‌شود روی هیچ‌کس؛
حساب کرد...
دیدگاه ها (۰)

"زن هارو" وقتی میشناسی که پول نداری"مردهارو" وقتی میشناسی که...

گر نباشد حیا و درک و شعورآدمی طعنه می‌زند به ستورجانِ انسان ...

سر سنگین باشی، پشت سرت حرف میزنند. شوخ طبع باشی، پشت سرت حرف...

تازگی ها ، در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم سکوت و سکوت ...

به شخصه دلم میخواست یک سری چیزها راهیچوقت تجربه نمی کردمبا ب...

دختر سایهPart=14«اون یک سگه که نمی تونی مراقبت باشه من می‌بر...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط