کمکم دارم به این موضوع پی میبرم منم تو دوران بچگی سایکوپ

کم‌کم دارم به این موضوع پی میبرم منم تو دوران بچگی سایکوپت بودم
حالا چرا؟...
تنها خاطره‌ای که از اون دوران یادم میاد اینه که
گردن پرنده‌ای رو میرفتم و خفه‌اش می‌کردم یا توی هوا باهاش بازی می‌کردم از این ور به اون سمت میکشوندمش
حالا داستان اینجا جالب می‌شد که
به خاطر مردن اون پرنده هایی که به قتل رسوندمشون ناراحت نمیشدم
بلکه خوشحال
وقتی که اولی رو خفه کردم ؛ رفتم سراغ بعدی
همین روند ادامه پیدا کرد تا زمانی که دیگه پرنده‌ای در دسترسم نبود
بیخیال این قضیه شدم

البته که الان از نظر روحی و روانی ، روحیه خوبی ندارم
انگار به همون دوران مربوط میشه
پ‌ن : حالا نمیدونم با خوندن این داستان ؛ بقیه ازم دوری میکنن یا نه..🌚😂
دیدگاه ها (۹۲)

برادر ژنیا کمتر دل فن‌هاتو ببر😘🎀چه یه جوجه اردک باشی و یا یه...

چالش یه بانویی ؛ با اندکی تغییر...

قبل از نوشتن کپشن باید یه توضیحی بدم•این پست هیچ مغایری با ت...

جون ، چه گلپسرایی~🤭🎀

یه نکته دیگه هم می گن !!اونم اینکه داداااااچ این چه عدالتیه ...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط