دوکوهه در کلام یک رزمنده

🌷دوکوهه در کلام یک رزمنده

دوکوهه حال و هوای عجیبی داشت. تمام پادگان مثل یک مسجد بود. آدم فکر میکرد لحظه لحظه در حال عبادت است.

همه چیز از جمله نوشته ها، در و دیوار و آدمها تذکر بودند و همه شده بودند اصحاب المراقبه که مبادا عمدا" یا سهوا" مکروهی از آنها سر بزند.


📎 برگفته از کتاب "وقتی مهتاب گم شد"
خاطرات رزمنده دفاع مقدس علی خوش لفظ
دیدگاه ها (۰)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط