من قلم بودم و او کاغذ
من قلم بودم و او کاغذ...
من مینوشتم و او میخواند...
هیچگاه قضاوتم نکرد...
سعی بر نصیحت نداشت...
فقط گوش فرا داد...
و او ... با این کار هایش ...
چیزی را که در تمام عمرم به آن نیاز داشتم به من داد...
و من همیشه او را در بزرگ ترین نقطه قلبم نگه خواهم داشت...:)
@adf.xm
زود برگرد
منتظرتم
من مینوشتم و او میخواند...
هیچگاه قضاوتم نکرد...
سعی بر نصیحت نداشت...
فقط گوش فرا داد...
و او ... با این کار هایش ...
چیزی را که در تمام عمرم به آن نیاز داشتم به من داد...
و من همیشه او را در بزرگ ترین نقطه قلبم نگه خواهم داشت...:)
@adf.xm
زود برگرد
منتظرتم
- ۱.۹k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط