اول دلم لک زده بود ه بتوانم دبرستان را تمام نم و به دا

اول دلم لک زده بود كه بتوانم دبيرستان را تمام كنم و به دانشگاه بروم،
بعد داشتم می‌مردم كه دانشگاه را تمام كنم و سركار بروم!

بعد آرزویم این بود كه ازدواج كنم
و بچه‌دار شوم، بعد هميشه منتظر بودم
كه بچه‌هايم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من بتوانم دوباره مشغول كار شوم!
بعد آرزو داشتم كه بازنشسته شوم،
و حالا که دارم می‌ميرم يک دفعه متوجه شدم:
« اصلاً يادم رفته بود زندگی كنم! »
شاد باشیم و احساس خوشبختی را به
" اگر " هايمان موکول نكنيم،
زيرا اگر ها پايان ناپذيرند!

باربارا دی آنجلس
دیدگاه ها (۶)

تولدت‌ مبارک زیبای‌ من😄😘@jimina_ana

@alaa.s.hm @f_a_t_e_m_e دردتون‌ به جونم😄😘

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط