من زخمهای بینظیری بر تن دارم اما

من زخمهای بینظیری بر تن دارم اما..
تو مهربان ترین شان بودی
عمیق ترین شان
عزیز ترین شان
بعد از تو آدمها خراشهای کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان به پای تو، به قلبم نرسیدند
بعد از تو آدمها خراشهای کوچکی بودند ،که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز میگردی
اما
عزیز تر از پیش
هر بار عمیق تر
📝#رویا_شاه_حسینی
دیدگاه ها (۰)

تو آن‌جایی... و "آن‌جا" نمی داند، که چقدر خوشبخت است!📝ناظم...

من دریافته ام وقتی کسی تو را دوست دارد؛ نمی‌گذارد در تاریکی ...

دیدی ای آرام جانم!

برایش نوشتم: حتی اسب‌هایی که در خوابم با آن‌ها دویده‌ام، مرا...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

Main Character | P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط