شعر و ادبیات

تا کی بعد از تو هی بارون بگیره ؟
تقاص چیو داره اون میگیره ؟

تو که رفتی خیالتم میبردی
توکه به کسی دیگه دل سپردی

میبردی باخودت دلتنگیاتو
گذاشتی برا من ناز نگاتو ؟

اینجوری دوست داری زجرم بدی هی ؟
شبام پر شده از سوز غم نی !

همش میگم شاید فردا درست شه
شاید یه روزیم جفت ما جفت شه

ولی انگار خدا گوشش به من نیست
این که دیگه عزیزم دست من نیست

میدونم حال و احوالت ردیفه
هنوزم یادگاریهات رو میزه

هنوزم وقتایی که دلم میگیره
خیالت از سرم خالی نمیشه

بازم شکر خدا تو روبراهی
شدن دلتنگیام قدره یه اهی

ولی سعی میکنم به روم نیارم
شک کرده مادرم به حال زارم

اخه چند شبی وقتی میخوابم
میاد مطمعن شه بیچاره خوابم ؟

منم واسه اینکه اروم بگیره
میبندم چشمامو تا اینکه میره

خلاصه بعد تو کارام میلنگه
اخه توی بالکن جای شلنگه

این روزا اینقده پرت هواسم
همش قهوه ام میریزه رو لباسم

نمیدونم چرا اروم نمیشم ؟
میدونم اینو خوب اروم نمیشم !

حالا که رفتی ای کاش بات میبردی
همون عشقی رو که روزی اوردی

#محمدغلامی
#شمسابادی
#باغبانم

@BaghbaneDelha

بچها کانال خودم تشیف بیارید
دیدگاه ها (۲)

شعر و ادب

خاک عالم بر سرت ای دل که عاقل نیستی!من گمان کردم تو دانایی و...

باز با آیات عشقت مست و بیمارم نڪن شعر، خوابم میڪند ، آرام، ب...

سناریو سانزو

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط