part

#part_17

(کلیپش خیلی سم بود😂💔)

کار درستی کرده که به اون‌ موجود کوچولو اجازه زندگی کردن بده یه بچه از‌جنس هشت نفر....

بعد چند دقیقه پرستار با پارچه سفیدی که دور بچه پیچیده شده بود بیرون اومد و اونو توی بقل یوری گذاشت

پرستار:مبارکتون باشه معلومه از کوچیکیش دختر کش میشه پسرتون

یوری متوجه حرفای پرستار نبود و فقط خیره بود به اون صورت قرمز که هرازگاهی توی هم میرفت

کم کم لبهاش به خنده باز شدن که بچه انگشتای کوچکش رو بالا آورد و یوری با دیدنشون ذوق زده اروم بوسیدشون

پرستار بزور بچه رو از یوری جدا کرد و دوباره به سمت داخل برد اما انگار همراه بچه روح یوری رو هم همراه خودش داشت

پسرا هرکدوم خسته یه ور افتاده بودن حس بدی که نزدیک وادارشون کنه به گریه به تک تکشون سرایت کرده بود

هر کدوم از پسرا همون حسو داشتن یه حس متقابل که باعث میشد درد بکشن و دلتنگی صد برابری رو برای دختر کوچولوشون حس کنن

نامجون با صدای خفه گفت:اونم یعنی داره درد میکشه؟!

و همین یک کلمه کافی بود برای ریخته شدن دوباره اشکاشون....

نویسنده #ANIL
@dady_2021
دیدگاه ها (۲)

فصل دو من هفت ددی دارم❤🚫

#part_19من:ماروین سرم رفت ماروین:درک نمیکنی دیگه درک نمیکنی ...

فصل دو من هفت تا ددی دارم❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

عشق غیر منتظره پارت14/5

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط