🌱🍒نه ! مثل قهرهای بچگانه ، برنمیگردم !
به این لانه برای آب و دانه برنمیگردم !
به تو گفتم که من با عشق دارم لانه میسازم
اگر ویران شود این آشیانه ... برنمیگردم !
تحمل میکنم تا حد ممکن چشم میپوشم ،،
اگر رفتم ولی ... با هر بهانه برنمیگردم !
تمام نامهها را ، عکسها را ، پاره کردم ، تا -
بگویم که نشان به این نشانه ،، برنمیگردم !
اگر حتی بمیرم از فشار عشق و دلتنگی
به سمت شعرهای عاشقانه برنمیگردم !
شبیه ببر عصیان کرده سمت حلقه ی آتش
به این بازی ، به زور تازیانه برنمیگردم
منم آن قایق سرخورده از فانوس دریایی
بمیرم هم به سمت این کرانه برنمیگردم
ترک برداشت خاکم ، استخوان شد ساقهام ،دیگر
به پاجوشِ خفیفِ یک جوانه برنمیگردم !
برای رفتنم ، رسمِ خودم را داشتم ... رفتم !
به رسم مردمان این زمانه ، برنمیگردم !
به دستان فراموشی سپردم خاطراتت را
نمیافتم به یادت با ترانه ... برنمیگردم
اگر در انتظار من ... تو تا صد سال دیگر هم
گذاری دست خود را زیر چانه ،، برنمیگردم !
غم دلتنگیام در "خانه" و در "شب" نمیگنجد
اگر این روزها شبها به خانه برنمیگردم ...🌱🍒
#اصغر_عظیمی_مهر
#believeme
به این لانه برای آب و دانه برنمیگردم !
به تو گفتم که من با عشق دارم لانه میسازم
اگر ویران شود این آشیانه ... برنمیگردم !
تحمل میکنم تا حد ممکن چشم میپوشم ،،
اگر رفتم ولی ... با هر بهانه برنمیگردم !
تمام نامهها را ، عکسها را ، پاره کردم ، تا -
بگویم که نشان به این نشانه ،، برنمیگردم !
اگر حتی بمیرم از فشار عشق و دلتنگی
به سمت شعرهای عاشقانه برنمیگردم !
شبیه ببر عصیان کرده سمت حلقه ی آتش
به این بازی ، به زور تازیانه برنمیگردم
منم آن قایق سرخورده از فانوس دریایی
بمیرم هم به سمت این کرانه برنمیگردم
ترک برداشت خاکم ، استخوان شد ساقهام ،دیگر
به پاجوشِ خفیفِ یک جوانه برنمیگردم !
برای رفتنم ، رسمِ خودم را داشتم ... رفتم !
به رسم مردمان این زمانه ، برنمیگردم !
به دستان فراموشی سپردم خاطراتت را
نمیافتم به یادت با ترانه ... برنمیگردم
اگر در انتظار من ... تو تا صد سال دیگر هم
گذاری دست خود را زیر چانه ،، برنمیگردم !
غم دلتنگیام در "خانه" و در "شب" نمیگنجد
اگر این روزها شبها به خانه برنمیگردم ...🌱🍒
#اصغر_عظیمی_مهر
#believeme
- ۳.۲k
- ۲۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط