عاشقانه های شبنم
در حنجره ام
یڪ نام بود
در دستم
بذر یڪ حرف
وچشمم ذڪرگوی ِیڪ نگاه
خودت نمیدانی
هرڪجا بودم ازتو پر بودم
و هردم ازتو می روییدم
گاه در نهایت دلتنگی های بسیار
خودت را از خیالت پس گرفته بودم
و از شعر
شفای زخم های دوری را
ببین همیشه بامنی
هرچقدر دور
هرچقدر دیر
تو حقیقت ِبی چون وچرای ِمنی ...
یڪ نام بود
در دستم
بذر یڪ حرف
وچشمم ذڪرگوی ِیڪ نگاه
خودت نمیدانی
هرڪجا بودم ازتو پر بودم
و هردم ازتو می روییدم
گاه در نهایت دلتنگی های بسیار
خودت را از خیالت پس گرفته بودم
و از شعر
شفای زخم های دوری را
ببین همیشه بامنی
هرچقدر دور
هرچقدر دیر
تو حقیقت ِبی چون وچرای ِمنی ...
- ۸.۸k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط