دیوانه مرا به دست کی سپردی
در نگاهت؛ لیلیِ خود پیدا نکردم…
با خجالت؛ از چشمِ تو، گلایه کردم
از خود چه بیخود می کند! نگاهِ تو…
هی می بَرد؛ صبرِ مـــرا…
مجنونتـــم! ای همنشین…
لیلیِ من؛ یک دم ببین، حالِ مــرا
از دریا نترسانم؛ که من در قلبِ تو، جان می دهم…
دریا بشی… زیبای من؛ غرقِ نگاهت می شوم… هـــی…
با خجالت؛ از چشمِ تو، گلایه کردم
از خود چه بیخود می کند! نگاهِ تو…
هی می بَرد؛ صبرِ مـــرا…
مجنونتـــم! ای همنشین…
لیلیِ من؛ یک دم ببین، حالِ مــرا
از دریا نترسانم؛ که من در قلبِ تو، جان می دهم…
دریا بشی… زیبای من؛ غرقِ نگاهت می شوم… هـــی…
- ۸.۵k
- ۰۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط