ما ز شالوده ی تاریخیم ،روی ما خشت خام پاشیدند
حالیا رهگذار قدمت ما ، در همان یک نگاه می گیرد

همچو تالار آینه ماندیم ،در بلندای قدمت تاریخ
گرچه در فصل سرد آینه هم ،حسرت اشک و آه میگیرد

زیر این سقفهای سیمانی، جای تفسیر شاپرکها نیست
پر پرواز قاصدک ها را، هر زمان در پگاه می گیرد

ما بناهای محکمی بودیم ، بُلدُوزِرها خرابمان کردند
بعداز آن هر خرابه ای ما را ،با خودش اشتباه میگیرد

#سعید_پور_سعید
دیدگاه ها (۱۳)

ما بابا نداریم اما راستش را بخواهید عکس باباهای شمارا یواشکی...

همه چیز از جایی شروع شدکه گفتی دوستم داریگاهی برای یک عمر بل...

🔮گل یاس تنها یک اثر عاشقانه نیست؛ بلکه شاهکاریست که واژه به ...

‌ خدا را چه دیدی..!شاید این زمستانطوری دیگر دوستم بداری..؟جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط