وقتی که شانه هايم
در زير بار حادثه می خواست بشکند
يک لحظه 
      از خيال پريشان من گذشت:
"بر شانه های تو..."
بر شانه های تو
می شد اگر سری بگذارم.

وين بغض درد را
از تنگنای سينه برآرم
              به های های
آن جان پناه مهر 
شايد که می توانست
از بار اين مصيبت سنگين
آسوده ام کند.

#فریدون_مشیری
#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه #عشقولانه #عشق_جان
#دلتنگی #دلبرانه #خاطرات #تاجیکی
دیدگاه ها (۰)

زلفای قجری#موسیقی#محمدرضا_شجریانویدیو (هوش مصنوعی): #علی_اسل...

شماره ۲ سوپرایزتون کرد آره؟🙂❌من که به شخصه از شماره ۱ و ۲ و ...

تفاوت چند نسل تو آشنایی با شریک زندگی شون خیلی عجیبه نه؟🙄😂#س...

به جاش بگو : تاب تاب تاب عباسیخدا جونم چه نازیدلم می‌خواد تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط