عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی 
بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی

یک آسمان پرندگی ام دادی و مرا 
در تنگنای از تو پریدن گذاشتی

وقتی که آب و دانه برایم نریختی 
وقتی کلید در قفس من گذاشتی
 
امروز از همیشه پشیمان تر آمدی 
دنبال من بنای دویدن گذاشتی
 
من نیستم... نگاه کن این باغ سوخته 
تاوان آتشی ست که روشن گذاشتی
 
گیرم هنوز تشنه حرف توام ولی 
گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی؟

آلوچه های چشم تو مثل گذشته اند
اما برای من دل چیدن گذاشتی؟

حالا برو برو که تو این نان تلخ را
در سفره ای به سادگی من گذاشتی
دیدگاه ها (۲)

#ذهن آدمی مانند ساعتی است که مدام از کار می‌افتد! ذهن را بای...

تا تورو دارم حس میکنم دنیا تو دستامه❤

#یہ.وقـتایےنمیشہ.ڪَفت.بڪَذریم از بعضےآدما از بعضے ،،،خاطـره‌...

( دنبال آدمایی بگردید كه حال دلتونو خوب كنن،) بدونن كه كی با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط