خسته شدم از بس تظاهر کردم خوبم

خسته شدم از بس تظاهر کردم خوبم
خسته شدم از بس گفتم خوبم
اینقدر لبخند ساختم که خودمم معنشون فراموش کردم
خنده از روی عصبانیت از ناراحتی از دلتنگی از غم از حسرت از اهمیت ندادن از وجود داشتن
دیگه نمی کشم توان ندارم دیگه
بس کنید فک می کنید با اینکارا تون صلاحم می خواید خو می خوام صد سال سیاه نخواید
اقا بکی بگم من ادمم منم احساس دارم
بکی بگم بگم اونا خوردم کردن کمرم شکست
قلبم داغون شد .هرکی اومد ی خراشی انداخت اونقدری که الان با ی خراش کوچیک قلبم خورد می شه ده بسه دیگه چقدر تحمل کنم
مطمئن باشین تا انتقام نگیرم نمی رم
منتظرم باشین 🫡
طوفان در راه
دیدگاه ها (۱)

روزی میرم دعا می کنید برگردم جوری می رم که گریه کنیدمی رم که...

سلامتی خودمون که تااخرش خندیدیم

غم مگه دلیل می خواد هان مگه مهمه دختره چرا تو خودشه مگه مهمه...

مامان داد بزن داد بزن دیگه .دوباره با صدای بلند داد بزن بگو ...

بدون هیچ حرفی فقط از پیشم برین اگه واقعا اذیتتون کردم حداقل ...

عشق غیر منتظره پارت 12

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط