مادربزرگم میگفت

مادربزرگم میگفت:
غماتون رو نشمرید هی روش می یاد!
مادربزرگم سیاه نمیپوشید،
میگفت فلک رو گول بزنیم
دیگه بلا نفرسته!

میدونم کارمون از فریب دادن تقدیر غریبمون گذشته، اما خدا رو چه دیدین شاید مادربزرگا یه چیزی میدونستن که ما نمیدونیم
دیدگاه ها (۳)

آجرهای زندگیتو تو قلب کسی بنا کن که خودش بنا باشهمادر بزرگم ...

‏زهی صبحی که او آید نشیند بر سر بالین‏ تو چشم از خواب بگشایی...

‌کاش این همه از دسترسم دور نبودیخورشید نبودی و پر از نور نبو...

تو گندم زار موهات

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط