قوی بودن، همیشه افتخار نیست...
گاهی یه زخمِ قدیمیه
که یادِ گرفته جلوی آدما لبخند بزنه.
آدم قوی...
خسته میشه، خیلی هم زیاد.
ولی خستگیشو قورت میده،
مثل بغضی که راهِ گلو رو میسوزونه و بیرون نمیاد.
میخواد بگه «دیگه بسه»
اما غرورش نمیذاره.
غروری که مثل یک زخمه
زخمی ک از درون آدم میخوره
هیچکس نمیفهمه پشت اون نگاهِ محکم،
چند تا شبِ بیخوابی خوابیده...
چند تا جمله رو خواسته بگه و نگفته...
قوی بودن یعنی
با دلِ خسته و صدای گرفته،
بازم بگی «من خوبم»...
در حالی که فقط خدا میدونه خوب نیستی
گاهی یه زخمِ قدیمیه
که یادِ گرفته جلوی آدما لبخند بزنه.
آدم قوی...
خسته میشه، خیلی هم زیاد.
ولی خستگیشو قورت میده،
مثل بغضی که راهِ گلو رو میسوزونه و بیرون نمیاد.
میخواد بگه «دیگه بسه»
اما غرورش نمیذاره.
غروری که مثل یک زخمه
زخمی ک از درون آدم میخوره
هیچکس نمیفهمه پشت اون نگاهِ محکم،
چند تا شبِ بیخوابی خوابیده...
چند تا جمله رو خواسته بگه و نگفته...
قوی بودن یعنی
با دلِ خسته و صدای گرفته،
بازم بگی «من خوبم»...
در حالی که فقط خدا میدونه خوب نیستی
- ۷۰۸
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط