دستانت را که می گیرم
گل از گل لبانم می شکفد
و بی اختیار خیره می شوم
در آن دو قوی جادویی،
در چشمانت …
دیدگاه ها (۵)

تُو اگهِ "کاکتـــــوسِ" هَم باشیِباز مَن عاشقِ زَخمی شدَنَم....

با تـــــو، تمامِ زیبایی هایِ دنیادرست به اندازه تن من است.....

انّی وُلدْتُ لکی أحبَّکْ...متولد شدمتا دوستتداشته باشم ‌‌‌‌‌...

زن ....چنان بزرگ است که اشرف موجوداتِ خداست....!تا حدی ...

رها🍂 من می توانم در چشمانت خیره شوم و بدون به زبان آوردن کلم...

چیست در گردش جادویی چشمت که هنوزقلم فرشچیان دور خودش می چرخد...

این کوزه چو من عاشقِ زاری بوده‌ست💚در بندِ سرِ زلفِ نگاری بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط