ز من دوری تو را از دل صدا کردم

‍ ز من دوری تو را از دل صدا کردم
غمت را بانم اشکی به چشمم آشنا کردم

تو رفتی مانده ام در حسرت این غم
نمی دانی چه شب ها در فراقت من دعا کردم
دیدگاه ها (۵۰)

تقدیر دارد میکند بازی در این شعر آن دست پشت پرده را، ای یار ...

حرفی بزن ستاره ی دنباله دار منگاهی بپرس از من و از کار و بار...

درد من درمان ندارد ناتوانم از طبیبچاره ی دردم توئی نامهربانم...

آن شهر من است که دل در او جا ماندهافسانه ی این قصه در آنجا م...

صدای قلبم را شنو به گوش دلکه بی تو میگوید خدا خدا هر دمرها م...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط