ما چون دو درچه رو به رو هم

ما چون دو دريچه ، رو به روي هم
آگاه ز هر بگو مگوي هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز ، قرار روز آينده

عمر ، آينه‌ي بهشت ، اما ... آه !
بيش از شب و روز تير و دي كوتاه!

اكنون دل من شكسته و خسته ست
زيرا يكي از دريچه ها بسته ست
نه مهر فسون ، نه ماه ، جادو كرد

نفرين به سفر
كه هر چه كرد او كرد!

#اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۰)

صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شورگرچه از قصه ی ما می ترک...

#روزبه_بمانی

[ آمد و گفت روح بادم و رفت‌ ‌ عطر او ماند روی یادم و رفت...‌...

#سکانس_عاشقانه‌ای از فیلم #رقص_در_غبار به کارگردانی #اصغر_فر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط